خودم و خودش



فون هربرشتاین سفیر معاصر امپراطوری روم مقدس می نویسد: «وضع ن رقت بار است چون روس ها هیچ زنی را پاکدامن نمیدانند مگر آنکه در خانه محبوس شده و اجازه بیرون رفتن نداشته باشد.» هیچ زنی اجازه نداشت حتی با زن همسایه صحبت کند اما ن فالگیر همه جا می رفتند.

سراسر کشور در بند خرافات بود. در همه طبقات جامعه، مسیحیت و شرک بهم آمیخته بود. هر رویداد کوچک زندگی معنایی داشت و حادثه ای را پیشگویی میکرد. مثلا صدا کردن گوش علامت آن بود که کسی مشغول بدگویی است. اگر انگشتان کسی میخارید نشان آن بود که سفری در پیش دارد. صدای غاز آتش سوزی را پیش بینی میکرد. اگر کسی آرزوی مرگ کسی را داشت باید مشتی از خاک زیر پای او را بردارد و با رمز و اشاره آن را در آتش بریزد. شنبه پیش از هفتمین یکشنبه عید پاک مردم در گورستان ها به رقص میپرداختند. پنجشنبه قبل از عید پاک برای احضار ارواح کاه می سوزاندند اما هیچ یک از این کار ها مانع رفتن مردم به کلیسا و رکوع و سجود و کشیدن علامت صلیب نمیشد.

در بین طبقه اشراف شکوه نماز عشا ربانی ارتدوکس روسی با شکوه البسه مومنان هماهنگی داشت. آنان وقتی به صحن وارد می شدند مانند کشیشان لباس های فاخر در بر میکردند. خداپرستان طبقات بالا کلاهی مخروطی به سبک کلاه های ایرانی با لبه پوست دوزی شده به سر می گذاشتند. چند پیراهن گلدوزی شده را یکی پس از دیگری روی هم می پوشیدند. بلندی این پیراهن ها تا سر زانو میرسید. روی این پیراهن ها ردایی زربفت بلند در بر میکردند و کمربندی زیر کمر می بستند که برجستگی شکمشان بیشتر نشان داده شود. به این کمربند خنجر و قاشقی آویزان بود. سرانجام روی تمام اینها قبای ابریشمی بلند با حاشیه پوست بر تن میکردند.

ن طبقات اشراف بیشتر غرق لباس های فاخر بودند. بعضی از این البسه گشاد و برخی تنگ بود. بعضی ابریشم و بعضی زربفت و بعضی جواهر نشان و پوست دوزی شده بود. این ن گیسوان خود را با کلاهی از پارچه کتانی لطیف که زیر چانه گره میخورد، می پوشاندند. گردن و مچ دستانشان پوشیده از جواهر بود. چکمه های بلندی از چرم رنگین مروارید دوزی شده به پا می گردند. بهتر است بگوییم ن طبقات بالا به تمام معنی جواهر بودند و نمیتوانستند راحت و آسان حرکت کنند.

مردان روسی ریش خود را نمی تراشیدند این کار نشانه قدرت و موقعیت ممتاز آنان نزد خداوند بود چون خدا خودش هم ریش داشت!! :)

زن ها به صورت خود پودر و سرخاب فراوان می مالیدند نه برای زیبایی بل آن طوری که میگفتند برای پنهان داشتن شرم از نشان دادن پوست صورتشان بود. پوست بدن وسوسه ارتکاب دائمی گناه بود.

ادامه مطلب

با نام ولادیمیر ایلیچ اولیانوف در خانواده ای از طبقه ای متوسط به دنیا آمد. پدرش خرده بورژوایی لیبرال بود که به تدریس ریاضی مشغول بود و مادرش دختر یک پزشک آلمانی بود. در 1901 به دلیل فعالیت های انقلابی، پس از به دار آویخته شدن برادرش به سیبری تبعید شد. در آن جا نام مستعار لنین را برای خود برگزید. (جالبه دولت تزاری روسیه اکثر نخبه ها و ادیبان روسیه رو که عقاید یشون به ذائقه دولت خوش نمیومد رو به سیبری تبعید میکرد با این حال انگار سیبری پایگاهی درخشان تر از پاریس برای شکوفایی استعداد ها بوده :) 

لنین به عنوان رومه نگار . شبنامه نویس فعالیت می کرد، بیشتر دوران زندگی خود را در خارج از روسیه گذراند و در خلال سالهای تبعید در لندن، حزب بلشویک انقلابی را بنیان نهاد. («большевики» بلشویک در روسی به معنای اکثریته)

حزب مزبور نه برای برابری توده ها، بلکه برای دیکتاتوری پرولتاریا و طبقه نخبگان انقلابی فعالیت می کرد که می ترسیدند منظور لنین یک فرد و آن هم خودش باشد.

ادامه مطلب

کاترین «Catherine de Médicis» یکی از اعضای خانواده قدرتمند دومدیسی بود که از سال 1434 تا 1737 با قدرت استبدادی بر کشور توسکان فرمانروایی می کردند. کاترین در 1533 با ولیعهد فرانسه که در 1547 با نام هانری دوم بر تخت نشست، ازدواج کرد.هانری دوم در 1558 بر اثر ضربه ای که در حین مسابقه نیزه بازی، یکی از نگهبانان اسکاتلندی او به طور تصادفی بر سرش زد، درگذشت. در 1560، فرانسوای دوم، فرزند ارشد کاترین با مری استوارت ملکه ی اسکاتلند ازدواج کرد، اما به فاصله چند ماه در همان سال درگذشت. پادشاه جدید، شارل نهم، پسر ده ساله ای بود که تا رسیدن به سن قانونی، مادرش ملکه کاترین دومدیسی با عنوان نایب السلطنه بر فرانسه حکومت کرد. 

ادامه مطلب

الیزابت باتوری زنی زیبا و افسانه ای بود که در سال 1560 در یکی از منتفذ ترین و ثروتمند ترین خانواده های ترانسیلوانی به دنیا آمد. او خویشاوندان نیرومندی از جمله یک کاردینال و چند کشیش و یک پسر عمو داشت که نخست وزیر مجارستان شد و عمویش به نام شاه استفان بر تخت شاهی لهستان نشست (1575 -1586) لیکن باقی خویشاوندانش دیوانه و تا حدودی فاسد شناخته می شدند!

الیزابت در پانزده سالگی با کنت فرنز نارداسدی بیست و شش ساله پیمان شویی بست، ولی نام خانوادگی خود را به سبب داشتن قدمت و شهرت بیشتر از نام شوهرش، حفظ کرد.آنان پس از ازدواج به دژ کوهستانی چشته واقع در ایالت نیترا در جنوب غربی مجارستان نقل مکان کردند.

کنت بیشتر وقت خود را در جنگ با ترکان عثمانی سپری می کرد و از این رو لقب «قهرمان سیاه مجارستان» را کسب کرد (حالا چرا سیاه رو نمیدونم!)

ادامه مطلب

اخیرا چند شخصیت جالب به جز ناپلئون برای مطالعه پیدا کردم :)

نخست نادر شاه افشار مردی نظامی که یکی از موفق ترین پادشاهان ایران در کشورگشایی بود. قدرت نظامی نادر سبب شد تا روسیه اجازه به خاک ایران را به خود ندهد. از این گذشته روابط ایران و روسیه رفته رفته صمیمی تر می شد تا آن جا که نادر شاه به فکر ازدواج با کاترین کبیر، پادشاه روسیه افتاد اما قتل وی سبب ناکام ماندن مذاکرات شد :|

دومین نفر آلکساندر اول روسیه است اما حیف که کتب چندانی درباره این دشمن بزرگ ناپلئون که هیچ اطلاعی از جنگ نداشت، ندیدم :/

ادامه مطلب

بر روی چهار و چهارشنبه، پژوهش هایی انجام گرفته چه آنکه عدد چهار، اصل و ریشه حیات تلقی شده است؛ چهار، نمایانگر چهار عنصر (باد، خاک، آب و آتش) می باشد که عامل ایجاد طبیعت هستند. پس نخستین چهارشنبه اسفند به باد تعلق دارد، دومین چهارشنبه به خاک، سومین چهارشنبه به آب و بالاخره چهارمین چهار شنبه را مخصوص آتش دانسته اند.

با توجه به اهمیت چهار عنصر و همچنین اهمیت آتش در واقع چهار شنبه سوری می تواند، تداخل اهمیت چهار و عنصر آتش باشد.

چهار یکی از کامل ترین ارقام است . چهار یعنی کلیت، تمامیت، زمین، نظم و عقل. چهار نشان دهنده چهار جهت اصلی، چهار فصل سال، بازوان صلیب، چهار عنصر، چهار ستون عالم، چهار منزل قمر، چهار مزاج، چهار رود بهشت و . است.

از دور ترین اعصار، حتی اعصار نزدیک به پیش از تاریخ، از عدد چهار برای نشان دادن آنچه مستحکم، ملموس و محسوس است، استفاده می شد. چهار نمادی است از دنیای ساکن و سازمان یافته که  حرکت در آن، از نقطه ای ساکن آغاز می گردد و با رفتن به چهار سوی اصلی، صلیب یا مربع را می سازد.

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وکیل پایه یک دادگستری | وکیل | مشاوره حقوقی وبلاگ پزشکی و سلامتی فروشگاه فایل 4030 ديجيتال مارکتينگ و سئو عکاسی بیست محمد مبین نبوی Kentrell مدرس زبان ترکی استانبولی